زليخاگري؛ زمينه ها، آثار و عبرت ها
زليخاگري؛ زمينه ها، آثار و عبرت ها
داستان زليخا در ميان داستان يوسف(ع) بخشي كوچك را تشكيل مي دهد ولي از همه سخت تر است. زيرا آزموني بس خطرناك بود كه اگر در دام وسوسه هاي ابليسي زليخا گرفتار مي آمد هرگز نمي توانست از پيامدهاي عذاب آور آن در امان ماند.
مطالعه اين بخش از داستان يوسف(ع) از آن جا مهم است كه امروزه بسياري از ابتلائات جامعه و آزمون هاي جوانان ما به سبب گسترش وسايل ارتباطي تصويري و صوتي و فن آوري پيچيده بيش از پيش شده است و جوانان براي رهايي از گمراهي و دست يابي به صداقت و پاكي مي بايست از راه دشوار آزمون هاي زليخاهاي بسيار زمانه عبور كنند تا به سلامت از اين مرحله بگذرند.
نويسنده در نوشتار حاضر تلاش كرده تا با نگاهي به آيات قرآني درباره روش ها و حيله هاي زليخا، راهكار مقابله و ايستادگي با آزمون سخت و دشوار عشق زليخايي را ارائه دهد؛ زيرا جواني مرحله عشق است كه دام هاي آن بسيار و خطرات آن به مراتب افزون تر از هر مرحله ديگر است. در واقع مي توان اين دوره را دوره بحران هاي جواني برشمرد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
در آيات قرآني از همسر عزيز مصر سخن به ميان آمده اما نامي از زليخا مطرح نشده است. در منابع تفسيري نام وي را زليخا گفته اند ولي چنان كه از روايات تفسيري برمي آيد زليخا لقب همسر عزيز و نخست وزير مصر بود. نام او را برخي منابع و ماخذ تفسيري راعيل ذكر كرده اند. (مجمع البيان شيخ طبرسي، ج 5 و 6 ص 338)
زليخا از زنان معروف مصر بود و چنان كه آيات قرآني بيان مي كند در ميان زنان اشراف و جامعه به طور كامل شناخته شده بود.
قرآن بيان مي كند كه وي از شوهر فرزندي نداشت. و در انديشه اين بود كه كسي را به فرزندخواندگي برگزيند. از اين رو عزيز مصر پس از خريد حضرت يوسف(ع) در معرفي و فلسفه وعلت خريد وي مي گويد شايد او را به فرزندي برگزينيم. (سوره يوسف آيه 21) از اين نظر مي توان گفت كه وي را تا زماني كه حضرت يوسف(ع) را خريدند فرزندي نبود و زماني بس طولاني بر او گذشته بود و اين ناباروري وي را به رنج و شوهر را به فكر و چاره جويي افكنده بود.
همسر وي عزيز مصر، مردي بود كه در برابر زليخا كوتاه مي آمد و به شكلي در برابر خواسته هاي او مقاومت نمي كرد و به تعبير امروزي نوعي زن سالاري در خانه عزيز مصر حاكم بود.
شايد ريشه اين امر در جايگاه خانوادگي زليخا نهفته بود كه عزيز مصر با همه مقام و جايگاه اجتماعي در برابر زليخا خود را كوچك و مردي مطيع مي دانست.
اين گونه تحت سلطه زليخا بودن عزيز مصر را مي توان از شيوه برخورد عزيز در برابر كامجويي زليخا از يوسف(ع) و دعوت آن حضرت(ع) به نهان كاري و سكوت در برابر اين خواسته نادرست و زشت و هم چنين خواسته نابحق بازداشت و زندان كردن آن حضرت(ع) براي مجازات و مواخذه به دست آورد. (يوسف آيات 29 و 32)
زليخا در كاخ بزرگ با درب هاي متعدد و گوناگون (يوسف آيه 23) زندگي مي كرد و از همه گونه امكانات رفاهي برخوردار بود.
وي در دستگاه حكومتي مصر قدرت و نفوذ بسياري داشت. اين قدرت نه تنها به سبب شوهر و همسر خويش بلكه به علل ديگري نيز بوده است. اين نفوذ در قوه قضايي كشور و مديريت زندان ها نيز بود از اين رو به راحتي يوسف(ع) را به زندان و يا شكنجه و عذاب تهديد مي كند و حتي اين كار را با همه مخالفت هاي شوهر خويش انجام داده و در نهايت حضرت يوسف(ع) را به زندان مي افكند. (يوسف آيات 32 و 35)
زليخا زني درباري با همه خواسته هاي يك زن است. از قدرت و آزادي برخوردار مي باشد و بر اين گمان است كه قدرت و اعتبار و مقام وي مي تواند او را به هر خواسته مشروع و نامشروع برساند و هر سدي را از جلوي وي بردارد. اين گونه است كه مقاومت يوسف(ع) در برابر خواسته هاي وي بر او گران مي آيد و يوسف را تهديد به شكنجه و يا زندان مي كند.
به نظر مي رسد كه عزيز مصر در هنگام ديدن و خريدن حضرت در اين انديشه بود كه وي را به عنوان فرزند برگزيند. زيبايي يوسف و ديگر جاذبه هاي معنوي اين امكان را فراهم آورده بود كه عزيز در برابر آن حضرت چنان رفتاري نشان دهد و برده اي را براي فرزندي برگزيند. به نظر مي رسد كه عزيز نوعي ارتباط روحي ميان خود و او مي يافت چنان كه از نظر شكل و ظاهر نيز به گونه اي بود كه گزينش وي به عنوان فرزند، شدني بود؛ زيرا هر دو از مردم غيرمصري بودند.
جذابيت هاي ظاهري و معنوي يوسف موجب مي شود تا عزيز در همان آغاز معرفي او به عنوان فرزند خوانده، زليخا را به احترام و تكريم وي دعوت نمايد. (يوسف/ 21)
پس از ورود آن حضرت(ع) به خانه زليخا وي مورد احترام و تكريم قرار مي گيرد و از قدرت و مكانت والايي برخوردار مي شود.
در اين دوره وي آموزش هاي خاصي را مي بيند و به بلوغ و رشد همه جانبه مي رسد. تأكيد قرآن بر دانستن تأويل الاحاديث يعني تحليل رخدادها و تعبير روياها (يوسف آيه 21) و دست يابي به دانش هاي عادي و حكمت (حكومت و داوري و آينده بيني و رفتاري برخاسته از هدف نگري) وي را در مقام محسنان و نيكوكاران قرار مي دهد و از مقام و جايگاه ويژه اي در نزد خداوند و خلق بهره مند مي شود. (يوسف آيه 21)
كمالي كه حضرت يوسف از همه جهات به دست مي آورد، زليخا را به سوي خود مي كشاند. زليخا همواره مي كوشيد تا با يوسف(ع) رفت و آمد داشته باشد و او را در هر جايي با خود همراه كند. مراوده و آمد و شد وي به گونه اي بود كه بي يوسف نمي توانست زماني را بگذراند.
اين رفت و آمدها و هم نشيني ها دل زليخا را برد و چنان عاشق يوسف شد كه قرآن از آن به شغف ياد مي كند. «شغف» نفوذ جنون آميز امري در دل و جان آدمي است. اين حب و دوستي چنان زليخا را از خود بي خود كرده بود كه جنون آميز رفتار مي كرد (شغفها حبا) از اين رو زنان اشراف پس از مشاهده حركت ها و حيله هاي زليخا از عشق جنون آميز وي سخن مي گويند. (يوسف آيه 30)
زليخا هر كاري كرد تا دل يوسف را نرم كند، شدني نبود، زيرا يوسف از كاري زشت و نامشروع دوري مي ورزيد و هرگز برخلاف عقل و شرع عمل نمي كرد. علم و حكمت و دانش هايي چون تحليل رخدادها و عاقبت انديشي و آخرت خواهي و ترس از خداوند موجب مي شد تا وي هرگز گامي برخلاف عقل و سيره عقلا و شريعت برندارد.
زليخا براي تصاحب حضرت مكري انديشيد و هنگامي كه آن حضرت در نزد وي بود درهاي خوابگاهش را بست و او را در زندان خواسته هاي خويش گرفت تا از وي كام جويي كند. اما خويشتن داري يوسف و عصمت وي موجب شد تا تن به خواسته زليخا نداده و از اتاق بيرون آيد ولي زليخا وي را دنبال كرد و خواست از خروج وي ممانعت كند. (يوسف آيه 24) فرار حضرت يوسف(ع) موجب شد تا زليخا از پشت به پيراهن وي درآويزد و او را به سوي خود كشد و بدين ترتيب پيراهن آن حضرت از پشت پاره مي شود. (يوسف آيات 25 تا 32)
در اين كشمكش بود كه هر دو، عزيز را در برابر خود مي بينند. زليخا پيش دستي كرده با دروغگويي، تهمت نارواي كامجويي را به يوسف مي زند و مي گويد آن حضرت قصد تجاوز و مراوده و كام جويي را داشت. (يوسف آيات 25 و 26) وي حتي پيش از اثبات گناه، خواستار مؤاخذه و مجازات يوسف مي شود و سخن خود را به عنوان شهادت واقعي و بيان حقيقت فرض كرده و هيچ گونه محاكمه و داوري را لازم و ضروري برنمي شمارد (يوسف آيه 25) وي هم چنين مي كوشد تا با بيان سخنان و جملاتي همسر خويش را تحريك كرده و بي هيچ گونه تأمل و بررسي و تحقيق اقدام به مجازات نمايد از اين رو مي گويد: ما جزاء من اراد باهلك سوء؛ مجازات كسي كه اراده زشت و بدي نسبت به اهل و خانواده داشته است، چيست؟ چنين شخصي شايسته آن است كه مجازات شود يا دست كم به زندان افكنده شود، ولي يكي از بستگان وي باتوجه به نوع كشمكش و ادعاي متضاد دو نفر پيشنهاد مي كند كه به شيوه درگيري توجه شود. اگر پيراهن يوسف(ع) از جلو پاره شده باشد پس او خواستار كامجويي بوده است كه با مقاومت زليخا روبه رو شده است و اگر از پشت سر پاره شده باشد آن كس كه خواستار كامجويي بوده زليخا است و يوسف مقاومت كرده است. (يوسف آيه 27)
با روشن شدن مسئله و اين كه زليخا خواستار كام جويي بوده و به دروغ تهمت به يوسف زده، عزيز تنها ناچار مي شود تا همسر خويش را سرزنش كند (يوسف آيه 29) عزيز هر چند كه همسر خويش را به استغفار و پوزش خواهي از خود و يوسف دعوت مي كند و او را گناهكار برمي شمارد كه كاري براساس اشتباه انجام داده (يوسف آيه 29) ولي بر اين باور است كه اين يك مسئله خانوادگي است كه مي بايست به بيرون خانه و خانواده كشيده نشود و هتك حرمت حريم خانواده نشود. تاكنون كه عملي سر نزده و تنها خطايي انجام شده كه هيچ يك از طرفين لازم نيست مجازات شوند و تنها همسرش مي بايست سرزنش شود و ديگر سراغ اين كار نرود. عزيز از حضرت يوسف(ع) مي خواهد اين مسئله را فراموش كند و داستان را براي كسي نقل نكند. (همان)
اما مسئله به اين شكل نهان نمي ماند و داستان عشق جنوني زليخا پخش مي شود؛ زيرا زليخا دست از خواسته خود نمي كشد و هنوز خواهان بهره مندي از يوسف(ع) است. زنان اشراف داستان عشق جنوني را نقل مجالس خويش مي كنند (يوسف آيه 30)
زليخا كه خود بگفته همسرش عزيز مصر اهل كيد و مكر بوده و به هر حيله و چاره اي مي كوشيد تا دلبري كند و كام جويي نمايد، دانست كه زنان مصر خود كم تر از وي نيستند و آنان نيز چنين رفتارها و گرايشاتي دارند خداوند از شيوه ديگر زنان مصري به (مكرهن) ياد مي كند. به اين معنا كه آنان خود نيز كساني از اين دست بودند ولي تنها مي كوشيدند تا زليخا را بدنام كنند. (يوسف آيه 31)
زليخا زنان اشراف را به ديدار يوسف(ع) دعوت مي كند تا جايي كه آنان در هنگام ديدن وي دست هاي خويش را به جاي ميوه مي برند و مي گويند كه اين بشر نيست بلكه فرشته اي از فرشتگان است. (يوسف آيه 31)
در اين هنگام زليخا به طور رسمي و در حضور زنان اشراف خواهان كام جويي مي شود (يوسف آيه 32) و حريم ها را مي شكند. به پيروي از وي زنان ديگر اشراف نيز خواهان اين عمل مي شوند و اين گونه است كه دشمنان آن حضرت(ع) فزون تر از پيش مي شوند و تهديدها از هر سو افزايش مي يابد و هر كسي وي را به زندان و يا شكنجه و امور ديگر تهديد مي كند تا خوار و ذليل شود مگر آن كه به خواسته نامشروع و زشت آنان تن دهد. (يوسف آيه 32)
اما آن حضرت از خداوند مي خواهد كه راهي براي رهايي وي قرار دهد كه بدين ترتيب زنان اشراف، خسته از نرسيدن به كام يوسفي، او را به زندان مي افكنند.
قرآن افزون بر بيان داستان عشق جنوني زليخا، به علل و انگيزه هايي كه موجب چنين رفتاري شده نيز مي پردازد.
در آيه 32 سوره يوسف بر واژه مراوده تاكيد مي ورزد. مراوده نوعي خاص از روابط اجتماعي است كه در ادبيات امروزي به ديد و بازديد پياپي و دايمي دو تن و دو خانواده گفته مي شود. دوستان و يا دوستان خانوادگي كه همواره وقت و بي وقت در كنار هم هستند و با هم نشست و برخاست دارند داراي چنين مراوده اي هستند. زندگي اي كه به شكل مراوده انجام شود بسياري از حريم ها و حرمت را مي شكند و همان گونه كه آداب در ميان دوستان از ميان مي رود و رفتار رسمي به كناري نهاده مي شود:تسقط الاداب بين الاحباب، هم چنين نوع روابط ميان دو فرد و يا دو دسته تغيير مي كند و اسرار و نهان ها به آشكار و پيدا تبديل ماهيت مي دهد. از اين رو عشق و گاه جنون پيدا مي شود.
پسر و دختر و يا زن و مردي كه همواره با هم رفت و آمد دارند و همنشين هستند نوعي علاقه و عشق در ميان ايشان ايجاد مي شود كه حرمت ها و حريم ها را از ميان مي برد. انسان با تكرار ديدار، دل به عشق مي سپارد و از آن جايي كه در زندگي خانوادگي با مشكلاتي مواجه مي شود عشق و محبت را در نزد ديگري مي جويد به ويژه كه ديگري هرگز چنان كه باشد خود را نشان نمي دهد و حتي با سقوط اداب نوعي حرمت و حريم ها و به زبان امروزي بازيگري وجود دارد. اين گونه است كه دلربايي بيش تر و افزون تر مي شود و محبت ها خود را به شكل (شغف حبي) نشان مي دهد.
از ديگر عواملي كه در آيه فوق براي كام جويي از يوسف(ع) مطرح شده مساله سلطه اي است كه زليخا بر يوسف(ع) داشت و مي توانست او را به عنوان فرزند خوانده به هر جايي بكشاند و يا همانند غلام به سوي خود دعوت كند. اين مساله را مي توان از بستن درهاي كاخ از سوي زليخا به دست آورد. اين سلطه خود موجب مي شود تا شخص نتواند واكنش هاي طبيعي از خود نشان دهد و ناچار تن به كام جويي مي دهد.
در زمان كنوني اين مساله ميان كارمندان برخي ادارات به ويژه بخش خصوصي با مديران و صاحبان شركت ها نمود دارد. عده اي از كارمندان دختر و حتي زن تحت سلطه مديران و صاحباني هستند كه نمي توانند از كام جويي آنان فرار كنند. در گزارش هاي ارتش آمريكا به صراحت به سلطه فرماندهان بر زنان و دختران ارتش اشاره شده و بارها به سوء استفاده سلطه گران توجه داده شده است. اين گزارش ها بخش افشا شده و يا اعتراض شده از سوي بهره كشيدگان است. بسياري از اين كارها همواره مخفي مانده و هرگز طرح و يا به مجامع قضايي و داوري كشيده نشده است.
بنابراين سلطه بر مرد و زن را مي توان يكي از علل افزايش تجاوزات و تعرضات كام جويانه برشمرد.
البته سلطه زن بر شوهر چنان كه در داستان زليخا آمده يكي ديگر از علل و عوامل راه يابي تعرضات جنسي در محيط خانوادگي و يا اداري است. مرداني كه بر همسران خويش تسلط ندارند نسبت به خيانت هاي همسر به ديده اغماض مي نگرند و يا نسبت به آن بي تفاوت هستند و يا اگر واكنشي نشان مي دهند واكنشي در خور توجه نيست چنان كه عزيز مصر نسبت به همسر خويش با وجود همه ادله، واكنش ساده درحد سرزنش نشان داد و حتي نسبت به عملكرد بعدي وي نيز توجه جدي نشان نداد و حتي اجازه داد كه زنان ديگر نيز وارد ميدان كام جويي شوند و فرد بي گناهي را به جرم عدم پاسخ گويي به كام روايي زشت آنان به زندان افكنند.
نكته مهم در اين ماجرا اين است كه از نظر عزيز و جامعه مصر آن روز اين گونه كام جويي حتي از بردگان جايز نبود و ارتباط جنسي بيرون از محيط خانواده و همسران امري خطا، گناه و قابل مجازات در حد شكنجه و مرگ به شمار مي رفت و حتي در صورت اتهام موجب مي شد كه فرد به زندان افكنده شود. اما سلطه زليخا و به طور كلي زن بر شوهر در هر جامعه اي موجب مي شود تا اين قوانين و مرزها ناديده گرفته شود.
از آن چه بيان شد مي توان دريافت كه بهترين راه براي رهايي از ورود مردان و زنان و دختران و پسران به دايره فساد و تباهي و گناه آن است كه روابط در حد معقول باشد و هيچ مرد و زني و يا دختر و پسري با هم مراوده نداشته و يا در اتاقي به تنهايي قرار نگيرند و هم چنين از هرگونه سلطه پذيري مردان جلوگيري شود و اجازه داده نشود كه زنان بر مردان خويش چنان تسلط يابند كه امور اخلاقي و هنجاري خانوادگي را تهديد كنند.
ديگر آن كه مي بايست در حوزه سلطه مردان و يا زنان بيگانه به ويژه در محيط هاي كاري و اداري حساس شد و اجازه چنين سلطه گري را به هيچ مرد و زني نداد.
منبع: روزنامه کيهان
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}